من یه سایه، تو یه خورشید
تو بزرگی ، من حقیرم
تو رها تر از پرنده
من قفس قفس اسیرم
من زمستونم وخسته
فصلی که به زخم نشسته
تو بهاری وهمیشه
مرحم دل شکسته
دنبالت گشتم وگشتم
همه جا رو می شناسم
روی بغض جاده مونده
رد پای التماسم
توی قلبم نمی گنجی
داشتنت رنگ خیاله
توی این آغوش خالی
تو تصورت محاله
حالا که هستی ونیستی
حالا که نزدیک ودوری
من با داشتن تو تنهام
ندارم سنگ صبوری
غم بی تو بودنا رو
کاش می شد با تو بفهمم
کاش می شد مثل یه قطره
دل دریا تو بفهمم
بذار هر چی گریه مونده
روی شونه هات بباره
پس از این هوای ابری
منو یاد تو بیاره.......